متین متین، تا این لحظه: 15 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره
مهبدمهبد، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

متین و مهبد

منو ببخش عزیزم

سلام عزیز دلم . قربونت برم من خیلی شرمنده ام از روی تو به خاطر نبودن کنار تو توی قشنگترین لحظه ها و مهم ترین دوران زندگیت. امروز توی وب دوستم احساسا های مادرانه ی رو خوندم که بعضیهاش برام اشنا بود و در مورد بعشی هاشم تجربه ای نداشتم برای همین این مطلب رو می نویسم تا بدونی که چقدر شرمنده ام و البته بدون که از عمد نبود تجربه ای نداشتم و کسی در مورد این چیزا هیچی بهم نگفت می دونم تقصیر خودم می دونم ولی....... وقتی توی چشمای نازت رو به این دنیا باز کردی همزمان من دانشگاه قبول شدم رشته مورد علاقم بود چیزی که تا اون موقع توی دانشگاهای دیگه هم نیومده بود و من برای این که از دستش ندم سرکلاسام رفتم با خودم گفتم وقتایی که نیستم رو با محبت بیشتر ...
9 مهر 1390

قوانین کوتاه کردن ناخن کوچولوها

توی این چند وقته توی وبلاگهای مختلف در مورد خیلی موضوعات مربوط به نوزادان و کودکان شندیم و خوندم ولی در مورد کوتاه کردن ناخن چیزی ندیدم برای همین بهتر دونستم که این مطلب رو بزارم تا شما هم اگه بهش نیاز دارید ازش استفاده کنید. شاید خیلی ها ازش اطلاع داشته باشن در هر حال یادآوری دوبارش بد نیست این مطلب رو از مجله شهرزاد براتون می نویسم وسایل مورد نیاز: ناخن گیر مخصوص نوزادان  سوهان ناخن قیچی کودک مخصوص نوزادان دستمال مرطوب در صورت نیاز نکته های مهم : 1- بهترین زمان برای کوتاه کردن ناخن نوزادان و کودکان بعد از حمام رفتن است چرا که ناخن ها بعد از حمام بسیار نرم می شود و گرفتنشان راحت تر است 2- حتم...
9 مهر 1390

خوردن بدون اعمال شاقه

این عکس مربوط به غذای امروز متین خان. بالاخره تونستم کاری کنم که از خوردن غذا لذت ببره آخه همیشه با دنگ و فنگ غذا می خورد ولی به لطف هنر اشپزی و دیدن سایتهای دوستانی که پیشنهادهای جالبی در سایتشون گذاشته بودن الان 1 هفته هست که متین بدون دردسر غذا می خوره و لذت می بره از خوردنش . این یه هفته هروقت غذا رو می دید کلی ذوق می کرد و هنوز نخورده می گفت به به چه خوشمزست، نمی دونم از روی شیطونی این حرف و می زد یا واقعا بنظر خوشمزه می اومد . به هر حال حالا وقت غذا که می شه آویزون کابینت آشپزخونست که ببینه من چی براش درست کردم و با کلی هیجان غذاشو می بره سر سفره وهمش هی می گه من چشمشو خوردم ، دستشو خوردم، پا نداره دیگه . از این حرفا خ...
8 مهر 1390

فرهنگ لغت 4

  سلام به جیگر مامان این روزا خیلی بلبل زبون شدی و همش حرفای قشنگ قشنگ می زنی اگه بخوام بنویسمشون یه ورق بزرگ رو پر می کنه ولی خوشبختانه یا متاسفانه همشو یادم نمی مونه تازه اون موقعی که یه حرف بانمک می زنی که دفتر ندارم بنویسم خب. در هر صورت هرچیزی که یادم باشه رو می نویسم تا بعدها که انشالله بزرگ شدی ببینی که چه واژه های جالبی به کار می بردی و اگه اون موقع من بودم و تو هم بچه ای داشتی من و اون کوچولوی ناز و البته خود شما باهم این خاطرات و می خونیم و کلی میخندیم واون موقع تو به مامان می گی چقدر باحال حرف میزدم ومن بهت می گم تازه من همشو برات نتونستم بنویسم وگرنه کلی بود حالا فعلا چند تا شو داشته باش تا بعد   باکنکم کرت...
8 مهر 1390

کلک های مامان

  سلام گل پسر مامان پسرکم توی خیلی شیطون شدی و من برای هر کاری باید کلی مقدمه چینی کنم تا اون مورد رو انجام بدی برای خوابیدنت باید برات داستان بخونم اگه خوابت نبرد باید دوستت آقا فیله رو بیارم پیشت تا بخوابی ،     هی باید به درخواست شما بهت آب بدم و بعدش تندی ببرمت دستشویی تا که افتخار به خوابیدن بدی برای غذا خوردن که مکافات داریم هی باید صدات کنم و اگه ازت کمک بخوام برای چیدن سفره شاید بعدش با ما غذا بخوری اگه نه که برات غذاهاتو تزئین می کنم خیلی وارد نیستم توی این کار ولی تمام سعیمو می کنم عکسشم برات می زارم که ببینی چه مامان هنرمندی داری البته مبتدی.... بعدا هم کارشناس می شم نگران نباش ...
7 مهر 1390

فرهنگ لغت3

  سلام جیگرم این سری سوم لغت هایی هست که با شیرین زبونی زیاد می گی فقط فرقش با سریهای قبل اینه که اون لغات رو بلد نبودی و اشتباه می گفتی ولی این سری، لغت هاییه که بلدی ولی از روی شیطونی اشتباه می گی   خال = خاله                                باضا = بابا رضا دوچخ = دوچرخه                         مظمم = منظم بابینچین = داوی...
7 مهر 1390

بابا و میتن جونش

می دونی پسرم بابا تو رو خیلی دوست داره واسه همین میره سر کار و برای همین خیلی خسته می شه و قتی که به خونه برمی گرده نمی تونه همون موقع باهات بازی کنه از این بابت خودش خیلی ناراحت و همیشه در اولین فرصت میاد و کنار تو می مونه و با هم بازی میکنید تو بابایی رو خیلی دوست داری واسه همین وقتی میای پیشش با یه بوس حالی به حالش می کنی بابا هم قند توی دلش آب میشه و یه لبخند پیروزمنداه روی لباش می شیه . امروز برعکس روزای دیگه وقتی که از سرکار اومد درست بعد از عوض کردن لباساش و به قول تو پوشیدن لباسای خونگیش اومد و کنار تو نشست و باهات نقاشی کرد . می شد به وضوح خوشحالی رو توی صورت تو بابا جونت دید . با این کارش کلی بهت حال داد و بهت اینجوری گفت که همیشه...
7 مهر 1390

لبخند ها

پسرم تو همیشه خنده رو هستی و برای همین عکسای خوشحالت خیلی بیشتر از عسکهای غمگینت  هر دو چهرتو دوست دارم بوس بوس بوس بوس   ...
4 مهر 1390

فرهنگ لغت و کارتون های دلخواه متین

فرهنگ لغت متین   می دونی عزیزم تو به چه کارتونهایی علاقه داری=       بغل= بگل قرمز= گرمز ببین= بیبین افتاد= اوفتاد goodboy=foodboy سرسره=سورسوره  قهر= اهر غذا = ازا سفره = سوفره چه رنگی = چی رنگی     میکی موس تام و جری پونیو یه کارتون ژاپنی جیمی ترنر کیتی پو بانی نی     ...
4 مهر 1390

چی شده؟

سلام پسر نازم دیروز ما با عزیزت رفته بودیم خونه خاله میترا من رفتم بیرون که کاری انجام بدم وقتی برگشتم توی راه خاله میترا رو دیدم بهم گفت برو ببین پسرت چه شکلی شده تا برسم بهت کلی فکر اومد توی ذهنم که یعنی چی شده آخه خاله نگفت بهم که تا برسم بالا دلم تاپ و توپ میزد تند تند رفتم در زدم در و که باز کردم................... وای چه جیگر شدی چه خوشگل شدی قربونت  برم     شیطونک من. عزیز بهم گفت رفته بودی با بابارضا جونت توی حیاط بازی کنی که حسابی خودتو کثیف کردی اونها هم که لباس اضافه نداشتن خوب این جوری میشه دیگه آخه مامانت یادش رفته بود موقع رفتن لباس زاپاستو از توی کیفش در بیاره واسه همین عزیز مجبور شد لباس خا...
3 مهر 1390